ریالیتی شو
p:35
بعد از سفر ساحلی، تهیهکنندهها یه پاکت میدن دست همه. توی پاکت نوشته:
«امشب هرکس میتونه یه نفر رو برای قرار شبانه انتخاب کنه.»
---
🔹 انتخابها
هیونجین بدون هیچ مکثی کارتت رو انتخاب میکنه.
جونگکوک هم اسم تو رو مینویسه.
ایان اسم جیسو رو مینویسه.
جیسو برای اولین بار اسم ایان رو مینویسه.
لیسا همچنان هیونجین رو انتخاب میکنه.
رز و فلیکس اتفاقی همدیگه رو انتخاب میکنن.
فاریتا اسم ایان رو مینویسه، ولی میفهمه اون اصلاً بهش فکر نکرده.
تهیهکنندهها میگن: «هرکسی که بیشتر از یه انتخاب داشته باشه، خودش باید تصمیم بگیره با کی بره.»
---
🔹 لحظهی انتخاب تو
همه منتظر میمونن. هیونجین نگاهت میکنه با یه حس تملک، انگار میگه فقط من.
جونگکوک لبخند نیمهخجالتی داره، ولی زیرش یه حس جدی موج میزنه.
تو… هیونجین رو انتخاب میکنی.
(دوربین زوم میکنه روی صورت جونگکوک که لحظهای میخنده ولی چشمهاش خالی میشه.)
---
🔹 قرار شبانه با هیونجین 🌌
لوکیشن: یه اسکلهی خلوت کنار دریا. چراغهای زرد کمرنگ و صدای موج.
هیونجین: «میدونی چرا همیشه انتخابت میکنم؟ چون حتی وقتی صدات رو نمیشنوم… توی قلبم هستی.»
وقتی لبخند میزنی، اون یه قدم نزدیکتر میشه. دستات رو میگیره، با یه مکث طولانی، پیشونیش رو به پیشونیت میچسبونه.
لحظهای بینتون سکوت میافته، فقط صدای موج میاد. بعد هیونجین خیلی آروم میگه:
«دیگه طاقت ندارم فقط پارتنرت توی این برنامه باشم… میخوام بیشتر از اون باشم.»
دوربین خیلی نزدیک میشه، صدای نفسهاتون قاطی میشه… و درست وقتی ممکنه لبهاتون به هم نزدیک بشه، برنامه تموم میشه. 🔥
---
🔹 مصاحبه خصوصی
هیونجین: «برای من این فقط یه برنامه نیست. اگه آخرش انتخابم نکنه، نمیدونم چیکار میکنم.»
جونگکوک: «فکر کردم شانس داشتم… ولی انگار از اول همهچیز مشخص بود. هنوز تموم نشده.»
تو: «امشب… حس کردم قلبم جای درستیه. ولی نمیدونم میتونم نادیده بگیرم کسی دیگه رو یا نه.»
*پایان*
بعد از سفر ساحلی، تهیهکنندهها یه پاکت میدن دست همه. توی پاکت نوشته:
«امشب هرکس میتونه یه نفر رو برای قرار شبانه انتخاب کنه.»
---
🔹 انتخابها
هیونجین بدون هیچ مکثی کارتت رو انتخاب میکنه.
جونگکوک هم اسم تو رو مینویسه.
ایان اسم جیسو رو مینویسه.
جیسو برای اولین بار اسم ایان رو مینویسه.
لیسا همچنان هیونجین رو انتخاب میکنه.
رز و فلیکس اتفاقی همدیگه رو انتخاب میکنن.
فاریتا اسم ایان رو مینویسه، ولی میفهمه اون اصلاً بهش فکر نکرده.
تهیهکنندهها میگن: «هرکسی که بیشتر از یه انتخاب داشته باشه، خودش باید تصمیم بگیره با کی بره.»
---
🔹 لحظهی انتخاب تو
همه منتظر میمونن. هیونجین نگاهت میکنه با یه حس تملک، انگار میگه فقط من.
جونگکوک لبخند نیمهخجالتی داره، ولی زیرش یه حس جدی موج میزنه.
تو… هیونجین رو انتخاب میکنی.
(دوربین زوم میکنه روی صورت جونگکوک که لحظهای میخنده ولی چشمهاش خالی میشه.)
---
🔹 قرار شبانه با هیونجین 🌌
لوکیشن: یه اسکلهی خلوت کنار دریا. چراغهای زرد کمرنگ و صدای موج.
هیونجین: «میدونی چرا همیشه انتخابت میکنم؟ چون حتی وقتی صدات رو نمیشنوم… توی قلبم هستی.»
وقتی لبخند میزنی، اون یه قدم نزدیکتر میشه. دستات رو میگیره، با یه مکث طولانی، پیشونیش رو به پیشونیت میچسبونه.
لحظهای بینتون سکوت میافته، فقط صدای موج میاد. بعد هیونجین خیلی آروم میگه:
«دیگه طاقت ندارم فقط پارتنرت توی این برنامه باشم… میخوام بیشتر از اون باشم.»
دوربین خیلی نزدیک میشه، صدای نفسهاتون قاطی میشه… و درست وقتی ممکنه لبهاتون به هم نزدیک بشه، برنامه تموم میشه. 🔥
---
🔹 مصاحبه خصوصی
هیونجین: «برای من این فقط یه برنامه نیست. اگه آخرش انتخابم نکنه، نمیدونم چیکار میکنم.»
جونگکوک: «فکر کردم شانس داشتم… ولی انگار از اول همهچیز مشخص بود. هنوز تموم نشده.»
تو: «امشب… حس کردم قلبم جای درستیه. ولی نمیدونم میتونم نادیده بگیرم کسی دیگه رو یا نه.»
*پایان*
- ۸.۲k
- ۰۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط